Thr kings of my heart

می نویسم از این لحظه های دلتنگی ... شور زندگی ... لحظه های دوری ... کیای من دوست دارم !!

Thr kings of my heart

می نویسم از این لحظه های دلتنگی ... شور زندگی ... لحظه های دوری ... کیای من دوست دارم !!

عزیزم ... !!

ای کاش فقط ی بار دیگه دستاتو بگیرم ...

ای کاش فقط ی بار دیگه میشد .. بازم نگات کنم ..

ای کاش فقط ی بار دیگه میشد بیام توی اغوش گرمت ..

ای کاش فقط ی با دیگه میشد ی بار دیگه ببوسمت .. !!

فکراینا خستم کرده .. وقتی میبینم .. هیچ راهی نیست ..

امروز که مامانت واسم فال گرفت .. همش احساس میکردم تورو میگه ..

نمیدونم ..

اینجا هم شده دفتر خاطرات دیگه ..

میام و روزا رو برات میشمارم ..

دلم تنگ میشه ..

فکر نمیکردم انقدر خوشحال بشی که من با مادرت صحبت میکنم ..

فکر نمیکردم مادرت انقدر ناز باشه ..

دلیل اون همه شکنجه دادن همدیگه و صلح الانتونو نمیدونم ..

جالبه ..

خوبه .. خوشحالم ...

این روزا که توی افکارم غوطه ورم ..

هیچی رو نمیبینم ... حتی خودم .. تو .. دیگران !

این اهنگه یادته ؟ فریدون

دوست دارم دوست دارم .. !؟دلم برات تنگ شده !!

یادته ... گذاشتی واسم .. ؟

خودت خوندی ؟

تو ماشین گذاشتی واسم ؟

شیما میگفت از قبل خیلی فرق کردی ...

حتی با هر اس م ست .. کلی انرژی میدادی ..

تو دیگه اون ".." نیستی !

دلم میخواست بهش بگم من دیگه هیچی نیستم ..

کیا .. داره 19 سالم میشه ..

میدونی .. حالا دیگه از منی که ی دختر 19 ساله میشم

انتظار ها تغییر می کنه ..

خیلی کارا که قبل میکردم رو نباید بکنم ..

ی خورده سر این روزا که گذشته خستم !!

نمیدونم ..

فقط میدونم که ..

دلم برات تنگ شده .. !

نمیدونم

اخه معلومه کجائی ؟

بغض داره دیوونم میکنه

زنگ میزنم ... جواب نمیدی !!

نمیدونم چرا ... بی خودی بغض کردم ...

 

بی خودی !!

دلم برات تنگ شده ... کیا .!

 

 

 

دلم برات تنگ شده ...

همش دلم میخواد باهات در تماس باشم ... اما احساس میکنم ..

این موقعیت خوبیه که برای هر دو پیش اومده ..

ما وقت داریم به خودمون فکر کنیم ..

خودمو بسازیم ... بزرگ بشیم ...

حرفای دیشب که خیلی نامردم ...

که خدا شاهد و همه چیو میبینه ..

اینکه ی روز افسوس میخورم واسه اون لحظه های خوش ..

شاید حق با تو بود ...

دارم ی کتاب میخونم که خیلی جالب ..

روز های خاکستری ..!!

واقعا با تمام غم ها ئی که داره . اما من دوسش دارم ..

امیدواری قشنگه ...

لحظه های قشنگی رو به ارمغان میاره ..

خوشحالم ..

که حالا حرفائی دارم که اینجا بیان کنم ... نه اینجا نه ... ی جای دیگه

که شده اینجا ..

دوست دارم ... روزی میبینی که چقدر دوست داشتم و تو این حرفا رو با اون اشکای نازت

با اون بغض خفیف بیان کردی ..

روزی اینارو میخونی که امیدوارم فهمیده باشی ادم از چه چیزائی خورد میشه

با چه حرفائی میشکنه

خدا خیلی بزرگه ... خیلی !

بهش ایمان دارم ..

 

 

 

 

دوست دارم

 

 

دلم برات یه ذره شده ..

برای اون چشای نازت ...

برای اون لبای خوشکلت ..

اون نگاه معصومانه ت ..

چقدر دیگه تحمل کنم ..

سخت می گذره ..

دیشب با اون حرفا .. مُردم ..

تو ندیدی ..

کاشکی پیشم بودی ..

دلم برات ی ذره شده ..

اهای اسمون .. منو نگاه کن ..!

چشام اشکیه !

azizam doset aram